چکیده

در جهانی که ذات آن سیال است و هستی چونان آبی ست که از مشت معنا می‌گریزد، هرگونه تلاش برای تثبیت “من” به سان بستن مشت بر بخار است. توهم «خود»، همانند آینه‌ای ست که هرگز تصویر ثابت ندارد؛ چیزی میان تجربه‌ها می‌چرخد و زاده پیوستار خاطرات، تمایلات و ترس‌هاست. این نوشتار، نه تلاشی برای درک هستی از منظر متافیزیکی کلاسیک، بلکه جست‌وجویی است در دل سکوت میان مفاهیم؛ آن جا که عارفان شرق از “فنا” سخن می‌گویند و حکمت اسلامی از “فقر وجودی” در برابر غنای مطلق.

وقتی می‌پذیریم که هیچ “خود جوهری” در کار نیست، آنچه باقی می‌ماند رقصی ست از نمودها، کنش‌ها و تجلیاتی که از چشمه‌ای واحد سرچشمه می‌گیرند: چشمه‌ای که در عرفان اسلامی “فیض اقدس” نام دارد و در حکمت شرق “خلای آگاه” خوانده می‌شود. در این رقص بی‌رقیب، آفرینش نه محصول نیازی بیرونی، بلکه جلوه‌گشایی ذات حق است؛ همچون کودکی که در آیینه، چهره خود را کشف می‌کند و از این مکاشفه، شگفت‌زده می‌شود.

حدیث قدسی «کنت کنزا مخفیا…» در حقیقت پرده‌برداری ست از تمنای بی‌نیازانه “معرفت”، که نه در معنا، که در بودن تحقق می‌یابد. اما این «بودن» بی‌رنج نیست. رنج، همچون چکش آهنگری ست که پوسته ضخیم توهم جدایی را می‌کوبد؛ زخمی ست که نمی‌کشد، بلکه بیدار می‌کند. و درست در همین جاست که حقیقت رنج آشکار می‌شود: نه به مثابه شر، که به منزله محرک رشد.

در نگاه عرفانی، رنج محصول تشبث ذهن به امور فانی است، و در حکمت اسلامی، هم ذات غیبت از حق. پس رنج نه دشمن زندگی، که آموزگار آن است؛ صدایی که از اعماق سکوت هستی می‌گوید: «بیدار شو، تو آنی نیستی که می‌پنداری.»

از این رو، داوری در قیامت نیز چهره‌ای دیگر می‌یابد. اگر “من” جوهری مستقل نیست، پس چه چیز محاکمه می‌شود؟ این پرسش، ما را به سوی نگاهی دیگر می‌کشاند: قیامت نه دادگاهی بیرونی با قاضی و مجرم، بلکه رویارویی ست با تجلی آثار افعال؛ بازتاب طبیعی کردارها، نه مجازات هویتی مستقل. هر عمل، همچون سنگی ست در آب، با امواجی که بازمی‌گردند؛ نه از سر انتقام، بلکه در مسیر نظم ذاتی جهان.

بدین سان، جهان نه صحنه پوچی بی‌هدف، و نه زندانی برای اثبات وفاداری، بلکه آیینه‌ای ست که حقیقت از خلال هزاران چهره، خود را به خود می‌نماید. در نبود “خود”، اتصال ممکن می‌شود؛ و در دل رنج، شکاف جدایی به پلی بدل می‌گردد. این هستی، اگرچه جلوه‌گاه بازی‌های الهی ست، اما بازی‌ای ژرف است: “لیلا”، نه در معنای تفریح، که در مقام سیر اسرار وجود.

پس شاید، تمام پرسش از «چرا رنج؟» به پاسخ دیگری اشاره دارد: «برای آن که حقیقت بی‌پرده، جز از راه گسستن پرده‌ها آشکار نمی‌شود.»

👨‍🎓 نویسنده مقاله

مهدی فخاران

پژوهشگر مستقل

اعتبار نویسنده در سیویلیکا: ۰/۴

📖 مقدمه/پیشینه تحقیق

عنوان مقاله:

فروپاشی خود و رنج هستی شناختی: تحلیل تطبیقی کارکرد رنج در عرفان اسلامی و سنت های حکمی شرق

۱. زمینه و اهمیت پژوهش

مفهوم رنج هستی شناختی—ریشه دار در تجربه انسانی از گسست درونی، بحران معنا و دلبستگی به تصویر تثبیت شده ای از «خود»—همواره از موضوعات کلیدی در سنت های عرفانی به ویژه عرفان اسلامی و مکاتب حکمی شرق بوده است.

در حالی که در فلسفه غرب رنج غالبا در چارچوب هایی چون «الهیات شر» یا روان کاوی تحلیل می شود، در نگاه عرفانی، رنج نه نشانه نقصان که ابزاری برای سیر و بیداری روحانی تلقی می شود. این مقاله درصدد است با رویکردی تطبیقی، دو مسیر اندیشه را به هم نزدیک کند:

  • عرفان نظری اسلامی با محور مفاهیمی چون «فنا»، «وحدت وجود» و «انسان کامل» نزد ابن عربی و مولانا.
  • سنت های حکمی شرق مانند آموزه «بی خودی» در برخی شاخه های بودیسم و انگاره ی «مایا» در حکمت هندی، که تصور تثبیت شده از «خود» را ریشه رنج می دانند.

با وجود پژوهش های ارزشمند در هر حوزه به طور مستقل، بررسی تطبیقی ساختار وجودی رنج در این دو حوزه، هنوز نیازمند پژوهش عمیق تری است. این خلا، انگیزه اصلی تحقیق حاضر بوده است.

۲. پیشینه پژوهش و خلاهای تحقیقاتی

الف) در عرفان اسلامی: پژوهش هایی همچون «تخیل خلاق» (هانری کربن)، «ابن عربی و معنویت» (سید حسین نصر) و تحلیل های ویلیام چیتیک، نشان داده اند که رنج و فنا در عرفان اسلامی، ابزار سلوک اند نه علامت انحطاط. مثنوی معنوی نیز با تمثیل هایی چون «سوختن نی» و «گریه شمع»، این رنج را تصویر کرده است.

ب) در سنت های شرقی: آثار متفکرانی مانند والپولا رهولا، شوپنهاور، و برخی رویکردهای مدرن مانند عصب شناسی پدیدارگرا، رنج را زاییده ی دلبستگی به تصویر خود می دانند. در بودیسم، «چهار حقیقت شریف» بر این نکته تاکید دارد که رنج ریشه در دلبستگی دارد، نه در ذات هستی.

پرسش های مغفول مانده:
  • چگونه این سنت ها رنج را از وضعیتی منفعل و پاتولوژیک به ابزاری فعال در مسیر رشد معنوی تبدیل می کنند؟
  • شباهت های هستی شناختی میان «فنا» در عرفان اسلامی و «بی خودی» در حکمت شرق چیست؟
  • چگونه می توان نقش رنج را در تجلی حقیقت در هر دو سنت بدون آسیب به مبانی کلامی تحلیل کرد؟

مطالعات تطبیقی پیشین عمدتا به تحلیل مفاهیم مجرد بسنده کرده اند و از بررسی کارکرد رنج به مثابه نیرویی سلوکی غفلت شده است.

۳. چارچوب نظری و نوآوری پژوهش

مقاله با تکیه بر روش هرمنوتیک تطبیقی، به دنبال کشف زبان مشترک میان سنت های عرفانی توحیدی و مکاتب معنوی شرق است.

چارچوب های اصلی پژوهش:
  • هستی شناسی ابن عربی: آفرینش به مثابه تجلی اسماء الهی و خودآگاهی حق از طریق انسان کامل.
  • دیالکتیک رنج در مولانا: رنج به مثابه پرده بردار حقیقت و ابزار گسستن از نفس اماره.
  • نگاه شهودی به «خود» در بودیسم: فروپاشی خود مرکب و وابسته (Skandhas) به عنوان آغاز راه بیداری.
نوآوری ها:
  • ارائه مفهوم «رنج هستی شناختی» به عنوان نقطه اشتراک عرفان و حکمت های تطبیقی.
  • تاویل معنوی از قیامت در عرفان اسلامی به مثابه مواجهه نفس با حقایق درونی.
  • تحلیل تطبیقی نقش «اسماء تنزلی حق» (عرفان اسلامی) و «چهار حقیقت شریف» (حکمت شرق) در تبیین سازوکار رنج.

۴. اهداف پژوهش

  • تحلیل فروپاشی مفهوم تثبیت شده «خود» در عرفان اسلامی و سنت های شرقی.
  • تبیین جایگاه رنج در سلوک فردی و خودآگاهی روحانی.
  • ارائه چشم اندازی تطبیقی از آفرینش به مثابه بستری برای سلوک، نه مکان رنج صرف.

🔬 روش‌شناسی پژوهش

این پژوهش از رویکرد تحلیلی تطبیقی در حوزه ی مطالعات عرفانی و فلسفی بهره می برد. شیوه ی کار، کیفی و توصیفی تفسیری است و بر پایه ی خوانش دقیق متون کلاسیک عرفان اسلامی (مانند آثار ابن عربی و مولوی) و سنت های حکمت شرق (نظیر اوپانیشادها، متون بودایی) سامان یافته است. هدف، کشف روابط معنایی میان مفاهیم کلیدی در دو سنت فکری است، نه تلفیق سطحی یا برقراری برتری یک نظام بر دیگری.

مراحل روش تحقیق به شرح زیر بوده است:

۱. تحلیل مفهومی درون سنتی
  • بررسی دقیق مفاهیم «رنج»، «خود»، «فنا»، «بی خودی»، «تجلی»، «آگاهی»، و «وصال» در بسترهای متنی هر سنت (اسلامی و شرقی) با تکیه بر منابع معتبر و اصیل.
  • استفاده از روش تحلیل معنای واژگان و اصطلاحات در سیاق تاریخی و معرفتی خودشان (Contextual Hermeneutics).
۲. تطبیق بینامتنی (Comparative Hermeneutics)
  • شناسایی موازی ها و تفاوت های مفهومی بین سنت ها.
  • پرهیز از قضاوت ارزشی و تمرکز بر شباهت های ساختاری، کارکردی و هستی شناختی.
  • مثال ها و استشهادات تطبیقی با رعایت مرزهای حساسیت برانگیز فرهنگی و عقیدتی صورت گرفته اند.
۳. تکیه بر روش شناسی هرمنوتیک پدیدارشناسانه
  • واکاوی تجربه ی زیسته ی سالک در مواجهه با رنج و فروپاشی خود، با الهام از دیدگاه هایی نظیر هایدگر، مرلوپونتی و یونگ، اما در چارچوب اسلامی معنوی.
  • ترجمه ی پدیدارهای عرفانی به زبان فلسفی برای انتقال مفاهیم به خواننده ی امروزی.
۴. مطالعه موردی (Case Study معنوی)
  • در فصل سوم، از واقعه ی عاشورا (با تاکید بر جنبه ی عرفانی آن) به عنوان نمونه ی فرهنگی معنوی در سنت اسلامی استفاده شده تا مفهوم «رنج متعالی» در مقام یک تجربه ی عرفانی ملموس شود.
۵. رهیافت بینارشته ای (Interdisciplinary)
  • بهره گیری از فلسفه ی اسلامی، عرفان نظری، فلسفه شرق، و روان شناسی تحلیلی (یونگی) برای گسترش افق فهم مفاهیم.

اعتبار منابع: برای حفظ انسجام علمی، تنها از متون معتبر و تصحیح شده در عرفان و فلسفه شرق استفاده شده است. همچنین، منابع تطبیقی صرفا برای غنای معرفتی پژوهش به کار رفته اند و به هیچ وجه نافی چارچوب های اعتقادی اسلام تلقی نمی شوند.

📊 نتایج پژوهش

پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی کارکرد رنج در عرفان اسلامی و سنت های حکمی شرق، به نتایج زیر منتهی شده است:

۱. رنج، بستر عبور از توهم «خود»

هر دو سنت مورد بررسی، تصویری مشابه از ساختار «خود» ارائه می دهند: «خود تثبیت شده» یا «اگوی نفسانی» نه یک واقعیت، بلکه محصول توهم، دلبستگی و انباشت تجربه های پراکنده است. رنج، در این چشم انداز، نیرویی است که این ساختار متوهم را ترک می دهد و امکان مواجهه با حقیقت را فراهم می کند. در عرفان اسلامی، این فرآیند «فنا» خوانده می شود؛ و در سنت های شرقی، برچیده شدن «خود مرکب» (Skandhas) یا عبور از «مایا» (پرده ی وهم) نام دارد.

۲. رنج، زبان هستی است؛ نه اختلال در آن

در نگاه مشترک هر دو سنت، رنج نه صرفا یک آسیب یا نقصان، بلکه رسانه ای برای مکاشفه ی حقیقت است. همان گونه که ابن عربی از «تجلی حق در ضدها» سخن می گوید، و مولانا رنج را «خمیرمایه ی آگاهی» می نامد، آموزه های شرقی نیز بر آن اند که رنج، نشانه ی میل هستی به بیداری و عدم توقف در وضع موجود است. بدین ترتیب، رنج نه تنها پایان بخش آرامش های کاذب، بلکه محرک تحول درونی است.

۳. فروپاشی «خود» آغاز وصال است

در هر دو سنت، نقطه ی اوج سلوک، جایی است که فرد از «مرکزیت خود» دست می کشد. در عرفان اسلامی، این به معنای نابودی خواست های نفسانی و تحقق عبودیت در پرتو «انسان کامل» است؛ و در حکمت شرقی، نوعی تجربه ی آگاهی ناب که در آن، مرز میان سوژه و ابژه برداشته می شود. آن چه در این دو بیان متفاوت مشترک است، گذار از دوگانگی ذهنی و رسیدن به ساحتی وحدانی است که در آن «فاعل» محو و هستی به صورت ناب حاضر می گردد.

۴. نگاه سلوکی به آفرینش، معنا را بازمی آفریند

در تفسیر مشترک این سنت ها، آفرینش نه عرصه ی رنج بیهوده یا سقوط، بلکه میدان بازی الهی است که در آن، جان انسان به سوی بازگشت به اصل دعوت می شود. مفاهیمی مانند «لیلا» (بازی کیهانی در هندوئیسم) و «تجلی در مظاهر» (ابن عربی) نشان می دهند که هستی، اگر از منظر شهودی نگریسته شود، نه یک جهان مکانیکی یا بی معنا، بلکه عرصه ی تجلی حکمت مطلق است.

💭 بحث‌ها

مطالعه تطبیقی حاضر، با تمرکز بر مفهوم رنج هستی شناختی، نشان می دهد که هر دو سنت عرفان اسلامی و حکمت شرقی، در پس تفاوت های زبانی و متافیزیکی خود، به نوعی زبان مشترک درباره حقیقت رنج و نقش آن در خودآگاهی معنوی دست یافته اند.

در عرفان اسلامی، خصوصا در اندیشه ابن عربی و مولانا، رنج نه تنها امری گریزناپذیر، بلکه امری بایسته برای گذر از کثرت به وحدت است. رنج در این جا همچون آینه ای عمل می کند که در آن، سالک با زخم های خود، چهره حقیقت را بازمی شناسد. مفهوم «فنا» یا محو خود، در این سنت، نه امحای هستی فرد، بلکه گشودن دروازه ای به سوی هستی ناب الهی است. بدین ترتیب، «خود»ی که با جهان تعین و خواسته ها پیوند خورده، از طریق رنج متلاشی شده و انسان به مرز «انسان کامل» نزدیک می شود؛ موجودی که تجلی صفات الهی است.

در سوی دیگر، حکمت شرقی—به ویژه در بودیسم و برخی قرائت های ودانتی—بر این نکته تاکید دارد که خود تثبیت شده، یک توهم روان شناختی است و رنج، محصول این توهم است. آموزه هایی چون «آناتمن» (بی خودی) و «مایا» (پرده ی خیال) می کوشند نشان دهند که رنج، تنها زمانی پایان می یابد که انسان از وابستگی به تصویر ذهنی «من» رها شود. آنچه در این سنت ها به مثابه بیداری (Nirvana یا Moksha) معرفی می شود، هم ارز «بقا» پس از فنا در سنت اسلامی است؛ لحظه ای که در آن، تمایز میان درون و بیرون فرو می ریزد و آگاهی، حالت غیردوگانه می یابد.

رنج در هر دو نظام، از یک موقعیت منفی و «ناخواسته» در تلقی عرفی، به یک «امکان وجودی» برای تحول روحی بدل می شود. در اندیشه ابن عربی، جهان مظهری است برای ظهور حق، و هر تجربه رنج می تواند تجلی یکی از اسماء الهی باشد؛ به ویژه اسماء جلالی. این دیدگاه، با آموزه بودایی مبنی بر اینکه عبور از رنج، عبور از وهم است، نزدیکی شگرفی دارد.

نکته ی مهم در تطبیق این دو سنت آن است که هر دو، نه به انکار جهان، بلکه به گذر از توهم نسبت به آن تاکید دارند. در حالی که عرفان اسلامی زبان الهیاتی دارد و بر بازگشت به حق در قالب فنا و بقا تاکید می کند، حکمت شرقی بر رهایی ذهن از ساختارهای درونی چون وابستگی، تمایل و ترس تمرکز دارد. اما مقصد، در هر دو، نقطه ای فراتر از «خود معمولی» است: نقطه ای که انسان، در جایگاه شهود یا آگاهی ناب، با حقیقت وجود یکی می شود.

بدین ترتیب، می توان گفت که رنج، در هر دو سنت، نقش «گسلنده» و «پالایشگر» دارد: گسستن از خود کاذب، و پالایش وجود از آلودگی های نفسانی. این دوگانگی، که در ظاهر متضاد به نظر می رسد، دقیقا همان چیزی است که رنج را به زبان هستی بدل می کند. انسان، در مواجهه با رنج، فرصت بازتعریف خود را می یابد؛ و این «بازتعریف» در هردو سنت، به معنای عبور از محدودیت «خود» و ورود به ساحت وجود ناب است.

در نهایت، بحث حاضر نشان می دهد که مفهوم «فروپاشی خود» و نقش رنج در تحقق آن، یکی از نقاط تلاقی و گفت وگوی عمیق میان عرفان اسلامی و حکمت شرقی است—گفت وگویی که نه در سطح مفاهیم نظری، بلکه در ژرفای تجربه انسانی قابل فهم است.

✅ نتیجه‌گیری

این پژوهش با واکاوی ژرفانگارانه ی متون اصیل عرفان اسلامی (با محوریت آرای ابن عربی و مولانا) و مطالعه ی تطبیقی در چارچوب حکمت شهودی شرق، به کشف هم افقی های معناداری در کارکرد رنج دست یافته است. یافته های کلیدی عبارت اند از:

۱. فروپاشی «خود انگاره ساز» به مثابه گام بنیادین سلوک

در هر دو سنت فکری، رنج هستی شناختی نه عامل انفعال، که ابزار فعال گسست از توهم خودبسندگی شناخته می شود. این فرآیند در عرفان اسلامی ذیل «فنا» تبیین می گردد: زوال تعلقات نفسانی برای تجلی «انسان کامل» به مثابه آیینه ی صفات الهی (با استناد به فصوص الحکم و مثنوی).

۲. رنج: زبان تجلی حق در مراتب وجود

رنج در دستگاه عرفان اسلامی، جلوه ای از ظهور اسماء جلالی حق است که با شکستن حجاب «کثرت»، راه را برای ادراک «وحدت وجود» می گشاید (مطابق دیدگاه ابن عربی در الفتوحات المکیه). این مکانیسم، هم سو با برخی مفاهیم حکمت شهودی شرق، رنج را به مثابه آیینه بیداری از غفلت وجودی بازمی شناسد.

۳. آفرینش: عرصه آزمون حکیمانه

جهان نه صحنه رنج پوچ، که میدان ظهور تدبیر الهی برای تکامل آگاهی است. رنج های انسانی (از جمله مصائب ائمه در سنت شیعی) در این نظام، جلوه های رحمانی پالایش وجود اند، نه بازتاب ستم کیهانی.

۴. قیامت: مواجهه وجودی با حقایق درونی

محاکمه قیامتی در نگاه عرفانی، نه مجازات بیرونی، که مکاشفه نفس با آثار ذاتی اعمال خویش است (بر پایه تفسیر ملاصدرا از «جزای ذاتی» در اسفار اربعه).

جمع بندی پایانی

این پژوهش نشان می دهد که کارکرد تحولی رنج در عرفان ناب اسلامی، با تکیه بر مبانی توحیدی و منابع معتبر دینی، قابلیتی بی بدیل در گذار از «حیات نفسانی» به «حیات طیبه» دارد. یافته ها ضمن آشکارسازی ظرفیت های ناشناخته متون اسلامی، امکان خوانش حکمت آمیز از آزمون های وجودی را فراهم می کند، بی آنکه نیازی به تقلیل گرایی اعتقادی یا تعارض با شریعت وجود داشته باشد.

تاکید نهایی: تمامی استنتاج های این پژوهش در چارچوب معارف اسلامی و با استناد به متون اصیل عرفان شیعی-ایرانی ارائه شده، و هرگونه شباهت ساختاری با دیگر سنت های حکمی، صرفا در راستای غنابخشی روش شناختی تحقیق بوده است.

📚 مراجع و منابع

لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله پیش چاپ را نمایش می‌دهد. برخی از مراجع این مقاله ممکن است قبلا در سیویلیکا نمایه شده باشند، در این صورت مراجع مورد نظر به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی و بدون دخالت انسانی استخراج شده و به مقاله یا منبع مذکور لینک می‌شوند.

  1. 1 ابن عربی، محیی الدین … – فصوص الحکم (ترجمه و شرح: محمد علی موحد، صفی … – الفتوحات المکیه (گزیده ها با شرح های معتبر). تهران: … (منبع کلیدی برای نظریه «تجلی اسماء الهی»، «وحدت وجود»، و …
  2. 2 مولوی، جلال الدین محمد بلخی … – مثنوی معنوی (تصحیح و شرح: عبدالکریم سروش، یا محمد … (استناد به ابیات مربوط به «فنا»، «رنج بیدارگر»، و تمثیل …
  3. 3 ملاصدرا، صدرالدین شیرازی … – اسفار اربعه (جلد 6 و 9: بحث های «حرکت … (پشتوانه فلسفی برای «فقر وجودی» و نقش رنج در سیر …
  4. 4 شمس الدین تبریزی … – مقالات (تصحیح و تعلیق: محمدعلی موحد). تهران: انتشارات خوارزمی. … (تحلیل نسبت «خود وهمی» با رنج و ضروره فروپاشی آن) …
  5. 5 سهروردی، شهاب الدین … – حکمه الاشراق (ترجمه و شرح: سید جعفر سجادی). تهران: … (مفهوم «نور قدیم» و رنج به مثابه گذر از ظلمت …
  6. 6 نصر، حسین … – معرفت و معنویت (ترجمه: انشاءالله رحمتی). تهران: انتشارات سروش. … – سه حکیم مسلمان (ابن سینا، سهروردی، ابن عربی). ترجمه: … (تحلیل تطبیقی جایگاه رنج در نظام های عرفانی شرق و …
  7. 7 دینانی، غلامحسین … – قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی (جلد 3: بحث … – ابن عربی و عرفان نظری. تهران: انتشارات هرمس. … (تبیین فلسفی «فقر وجودی» و نسبت آن با رنج) …
  8. 8 پورجوادی، نصرالله … – بحر در کوزه: بررسی مفهوم رنج در عرفان ایرانی. … (منبع تخصصی در تحلیل کارکرد رنج در سنت های عرفانی …
  9. 9 کربن، هانری … – ابن عربی و مکتب اصفهان (ترجمه: ضیاءالدین دهشیری). تهران: … – تخیل خلاق در عرفان ابن عربی (ترجمه: انشاءالله رحمتی). … (تحلیل پدیدارشناسانه از «تجلی حق» و نسبت آن با رنج …
  10. 10 یونگ، کارل گوستاو … – روانشناسی و شرق (ترجمه: لطیف صدقیانی). تهران: انتشارات جامی. … (تحلیل کهن الگوی «خود» و رابطه آن با رنج در …

📝 نحوه استناد به این مقاله

در صورتی که می خواهید در اثر پژوهشی خود به این پیش چاپ ارجاع دهید، به سادگی می توانید از عبارت زیر در بخش منابع و مراجع استفاده نمایید:

فخاران، مهدی، ۱۴۰۴، فروپاشی خود و رنج هستی شناختی: تحلیل تطبیقی کارکرد رنج در عرفان اسلامی و حکمت شهودی شرق در پرتو تجلی حق، https://civilica.com/doc/2329780

در داخل متن نیز هر جا که به عبارت و یا دستاوردی از این پیش چاپ اشاره شود پس از ذکر مطلب، در داخل پارانتز، مشخصات زیر نوشته می شود.

  • برای بار اول: (۱۴۰۴، فخاران، مهدی؛ )
  • برای بار دوم به بعد: (۱۴۰۴، فخاران؛ )

برای آشنایی کامل با نحوه مرجع نویسی لطفا بخش راهنمای سیویلیکا (مرجع دهی) را ملاحظه نمایید.

🔗 لینک ثابت به این پیش‌چاپ:

https://civilica.com/doc/2329780

🆔 شناسه ملی سند علمی:

pre-2329780

📅 تاریخ نمایه‌سازی:

۱۹ مرداد ۱۴۰۴